نويسندگان

 

دست من کوتاه از دیدار توست


قلب من اما همیشه یاد توست


بهترینم هر کجا هستی بدان


 
هر کجا باشم دلم در یاد توست .

 

 

رفیق هر شب و هر روزی دل


غمت تا بوده ، بوده روزی دل


بگردان گوشه ی چشمی و بنگر


 چه حالی دارد آتش سوزی دل

 

 

من حسرت دیدار تو دارم به که گویم


از بهر تو من ابر بهارم به که گویم


غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم


از نرگس چشم تو خمارم به که گویم .

 

 

در کشور دل غیر توام یاری نیست


جز خدمت درگاه توام کاری نیست


هر چند بدم گدای با سابقه ام


 وین سابقه را جز تو خریداری نیست

 

 

افسوس که ناموس خدا را کشتند


محبوبه ذات کبریا را کشتند


سادات نوشتند به خوناب جگر


 بی جرم وگنه مادر ما را کشتن

 

 

در جهان تا زنده ام گويم ثناي فاطمه


دست حاجت مي برم سوي خداي فاطمه


گر براي درد بي درمان مداوا طالبي


رايگان درمان كند دارالشفاي فاطمه

 

 

 

ای زلال چشمه ساران فاطمه


معنی سبز بهاران فاطمه


نام تو گل را شکوفامی کند


قطره را مجذوب دریا می کند

 

 

 

يا رب ز فشار درب بي تاب شدم


ا ز ضربت سيلي عدو خواب شدم


هوش از سر من ربوده درد پهلو


اما ز غريبي علي آب شدم 

 

 

من علی ام که خدا قبله نما ساخت مرا


جز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا


من که یکباره در از قلعه ای خیبر کندم


به خدا داغ فاطمه از نفس انداخت مرا 

 

 

 

میمیرم اگر دلت پر از غم بشود


یا چشم تو میزبان شبنم بشود


پاییز و بهار را به هم می دوزم


یک نخ اگر از پیرهنت کم بشود . 

 

 

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 19 صفحه بعد

درباره وبلاگ

لا به لای دوبیتی ها نقش آخرین نگاهت را با قلم مو می کشم...بلکه برای یکبار هم که شده نگاهت را اسیر نگاهم ببینم...
امکانات وب