نويسندگان

 

ما با دلمان هنوز مشکل داریم


صد سنگ بزرگ در مقابل داریم


معشوق خودش بریده و می دوزد


انگار نه انگار که ما دل داریم



"جلیل صفربیگی" 

عاشق شدم و عشق مرا بد نام کرد

 

 

داروغه شنید و مرا زندان کرد

 


در خلوت زندان به خود نالیدم

 

 

عاشق شود آنکس که مرا عاشق کرد

گریه کن ای عشق، روحم تیر خورد


شانه احساس من شمشیر خورد


باید امشب را عزاداری کنم


تا سحر بر نعش دل زاری کنم

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت


با صدایش آشنایم کرد و رفت


نوبت اوج صداقت که رسید


 ناگهان تنها رهایم کرد و رفت

 

آمدم امشب به میخانه تمنایت کنم


می نمیخواهم بیا ساقی تماشایت کنم


بی قرارم ساقی از میخانه بیرونم مکن


 کرده ام می را بهانه تا تماشایت کنم . .

 

 

 

در رفاقت رسم ما جان دادن است


هر قدم را صد قدم پس دادن است


هر که با ما تب کند جان می دهیم


 ناز او را هر چه با شد می خریم

 

 

دست من کوتاه از دیدار توست


قلب من اما همیشه یاد توست


بهترینی هر کجا هستی بدان


هر کجا باشم دلم در یاد توست!

 

 

حرفی نزنی ! طاقت جنجال ندارم


بدجور شکسته ست دلم حال ندارم


درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز


 از حس پریدن پرم و بال ندارم

 

 

مهرت به هزار چهره آراسته است


زیبائی ات از رونق مه کاسته است


من آنچه دلت خواست ، هرگز نشدم


 
اما تو همانی که دلم خواسته است

 

 

من آن ابرم كه می خواهد ببارد


دل تنگم هوای گريه دارد


دل تنگم غريب اين درو دشت


 نمی داند كجا سر می گذارد ...

 

 

در کشور دل غیر توام یاری نیست


جز خدمت درگاه توام کاری نیست


هر چند بدم گدای با سابقه ام


 وین سابقه را جز تو خریداری نیست

 

 

افسوس که ناموس خدا را کشتند


محبوبه ذات کبریا را کشتند


سادات نوشتند به خوناب جگر


 بی جرم وگنه مادر ما را کشتن

 

 

در جهان تا زنده ام گويم ثناي فاطمه


دست حاجت مي برم سوي خداي فاطمه


گر براي درد بي درمان مداوا طالبي


رايگان درمان كند دارالشفاي فاطمه

 

 

 

ای زلال چشمه ساران فاطمه


معنی سبز بهاران فاطمه


نام تو گل را شکوفامی کند


قطره را مجذوب دریا می کند

 

 

 

يا رب ز فشار درب بي تاب شدم


ا ز ضربت سيلي عدو خواب شدم


هوش از سر من ربوده درد پهلو


اما ز غريبي علي آب شدم 

 

 

من علی ام که خدا قبله نما ساخت مرا


جز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا


من که یکباره در از قلعه ای خیبر کندم


به خدا داغ فاطمه از نفس انداخت مرا 

 

برای عاشقی از نسل آدم


دو چشمت بهترین پیغام عالم


تمام آرزوهایم همین است


نبینم در نگاهت ذره ای غم 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:دوبيتي عاشقانه, ] [ 23:26 ] [ 2beyti dost ]

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد


به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد


دفتر قلب مرا واکن و نامی بنویس


سند عشق به امضا شدنش می ارزد

 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:دوبيتي عاشقانه, ] [ 23:14 ] [ 2beyti dost ]

من سجده به خاک جمکران مي‌خواهم


از يوسف گمگشته نشان مي‌خواهم


فرياد و فغان از غم تنها بودن


من مهدي صاحب الزمان مي‌خواهم
 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:دوبيتي مهدوي, ] [ 23:9 ] [ 2beyti dost ]

 

عمر من در عشق خوبان سر رسید


موی من از عشق خوبان شد سفید


صد من چون از کبوتر خانگیست


ناز کردن بر من از دیوانگیست 

 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 23:6 ] [ 2beyti dost ]

به من گفتی پر از آینده باشم

 

 

تورفتی همچنان در خنده باشم

 

تو دریای منی ، من ماهی تو


جدا از تو نباید زنده باشم 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 14:16 ] [ 2beyti dost ]

 

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

 


که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

 

 

لب تو میوه ی ممنوعه ولی لبهایم

 

 


هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

 

 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 1:35 ] [ 2beyti dost ]

مردن و گم شدن از ماست نه از فاصله ها


دل از اینهاست که تنهاست نه از فاصله ها


گرچه دیگر همه جا پر ز جدایی شده است


مشکل از طاقت دلهاست نه از فاصله ها 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 1:31 ] [ 2beyti dost ]

سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد

 

عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد

 

گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی

 

جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 1:28 ] [ 2beyti dost ]

تو را با غیر می بینم صدایم در نمی آید


دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید


نشستم باده خوردم خون گریستم کنجی افتادم


تحمل میرود اما شب غم سر نمی آید 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 1:27 ] [ 2beyti dost ]

گریه های شبانه ام

را اگر باور نمی کنی از جیرجیرک های کنج اتاقم بپرس

که هرشب هق هق گریه ی من

جیرجیرشان را در گلویشان خفه می کند... 

[ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ] [ 1:23 ] [ 2beyti dost ]

من که با نغمه ی پر سوز تو عادت دارم


باز از چشم سیاه تو شفاعت دارم

 


گرچه لبخند تو دیریست زیادم رفته

 


من به سرفصل نگاه تو ارادت دارم 

[ دو شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, ] [ 23:54 ] [ 2beyti dost ]

عاشق شدم و محرم این کار ندارم


فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم


بسیار شدم عاشق از این پیش


آن صبر که هر بار بود این بار ندارم .

 

 

[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, ] [ 23:39 ] [ 2beyti dost ]

جهان مست از می نام تو باشه


دوبیتی بسته ی کام تو باشه


شناسنامم زمانی کامله که


تو برگ دومش نام تو باشه!!!
 

 

[ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, ] [ 23:31 ] [ 2beyti dost ]

درباره وبلاگ

لا به لای دوبیتی ها نقش آخرین نگاهت را با قلم مو می کشم...بلکه برای یکبار هم که شده نگاهت را اسیر نگاهم ببینم...
امکانات وب