لا به لای دوبیتی های من... | ||
|
دلبرم اندر خيالم خود نمايي ميكند
اين غـزل با ياد چشمـــان تو غـــوغا مي کند
طبيب دردمي ، درمان نخواهم
آنکه چشمان تو را اين همه زيبا ميکرد
غم ياد تــو درجانــــــم نشسته
کسی که روشنی را جار ميزد
برای باد و باران زار ميزد
شبی غم با دل من گفتــگو کرد
ای که در دنیای من پیدا و ناپیدا شدی
عاشق شدم و محرم این کار ندارم
دلبرا هر طرفی در طلبت رو کردم
چون اشک تو از چشم تو افتاده ترینم
من ساده دلی ساده از این اهل زمینم
شادی به دلم راه ندارد ز همین است
چون لاله دلسوخته عمری است غمینم
الهی شهر عشق آتش بگیرد
کسی عشق تو را از من نگیرد .
امشب شب رویای تو بود و تو نبودی
در دل همه آوای تو بود وتو نبودی
دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد
در حسرت دیدار تو بود و تو نبودی
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی
که خوش و فرح بخش هوایی دارد .
من به چشمان پر از مهر تو عادت دارم
امواج نگاهت اعتیاد آور بود
گر تو یارم نشوی آخر خرداد من است
فکر بی تو شدنم دشمن بنیاد من است
تا زمانی که تو شیرینی و دوری ز دلم
رنگ خون بر جگر این دل فرهاد من است . .
باید از آرامش گل ها گذشت
شادمان چون لحظه دیدار شد
باید از پیوند تو سرشار شد .
از دورى تو
در بستر بی رحمی و خون زاده شدم
مثل باران خاطراتت ماندنیست لحن پر مهر صدایت خواندنیست گرچه ما اندک زمانی در کنارت بوده ایم تا ابد مهر و وفایت ماندنیست
امروز برای من شرابی ای عشق
آخر از عشق تو من خاک کلیسا میشوم
ای اشک دوباره در دلم درد شدی تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی از کودکی ام هر آن زمان خواستمت گفتند دگر گریه نکن مرد شدی
دو چشم آبی ات را می پرستم
خواب دیدم که دلم بند تو بود
در نبودت شعر گل ماتم شود
|
|
[ طراحی : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin ] |